کشاورز دامپزشک میاره ..
دامپزشک میگه :
" اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش وایسته گاو رو بکشید "
گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه :
" بلند شو بلند شو "
گاو هیچ حرکتی نمیکنه ...
روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه :
" بلند شو بلند شو رو پات بایست "
باز گاو هر کاری میکنه نمیتونه وایسته رو پاش
روز سوم دوباره گوسفند میره میگه :
" سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه و نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی "
گاو با هزار زور پا میشه ....
صبح روزبعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر میگرده میگه :
" گاو رو پاش وایساده ! جشن میگیریم ... گوسفند رو قربوني كنيد ... "
نتیجه اخلاقی : خودتون رو نخود هر آشی نکنید !
دوم:ه
سوم:ه
چهارم:ه
بر سر مزرعه سبز فلک باغبانی به مترسک ميگفت دل تو چوبین است
و ندانست که با زخم زبان دل چوب هم میشکند
گاهی باید بعضی احساسارو بذاری تو خونه سالمندان دلت اینقدر بهشون بی توجهی کنی تا بمیرن به سلامتی اونایی که از هر انگشتشون چندتا هنر میریزه میرنجونن میسوزونن میشکنن له میکنن حکایت من حکایت ماهی تنگ شکسته ای که روی زمین دل دل میزنه حکایت تو حکایت پسرک شیطون تیرکمون به دستی که نفساشو شماره میکنه تنهاییمو کسی شریک نیست مطمئن باش دست احتیاج به سمت تو که هیچ به سمت خودمم دراز نمیکنم شاید تنهایی هام از تنهایی دق کنه یاد گرفتم انسان مدرنی باشم هربار که دلتنگ میشم جای بغض واشک تنها به این جمله اکتفا کنم که هوای بد این روزا آدمو افسرده میکنه خستم اما تحمل میکنم خدا روزگارت با من و احساسم بد تا کرد قلب عزیز لطفا خفه شو تو همه کارها دخالت نکن همون که خون پمپاژ میکني کافیه اگرم خسته شدی اجباری نیست به کار هروقت دلت خواست دیگه کار نکن
و بالاخره حرف آخر: هرکی درکش بیشتر
دردش بیشتر
آدما واسه هم "سنگ تموم"میذارن
اما نه وقتی بینشون هستی
وقتی میون خاک خوابیدی"سنگ تموم"رو میذارن و میرن
بعضیا هستن بی غذا دوماه دووم میارم بی آب یه هفته
بی هوا چند دقیقه اما.......بی وجدان خیلی
"خاکی" "خاکی" ام
چنان زمینم زدن که باید تا آخر عمر خودمو بتکونم
ما خودمون سرزمین عجایبیم واسه ما آلیس تعریف میکنی؟
فیلم مسخره ای به نام"زندگی"
با بازیگر مزخرفی به نام"من"
از کارگردان خوبی مثل"خدا"بعید بود
این روزا هرکی میگه دوستت دارم خندم میگیره بی اراده میگم تو دیگه چی میخوای؟ دخترا شیطنت خاص خودشونو دارن برچسب هرزگی بر لبخندهاشون نزن به سلامتی دخترای کشورم که خنده واسشون حروم شده چه سرنوشت غم انگیزی که کرم ابریشم تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود دیروز پینوکیو آدم شد امروز آدما پینوکیو من از عاقبت مادربزرگ میترسم که شنل قرمزی گرگ بشه
دیگران میپرسن بیداری؟آره بی"دار"م
چون اگه"دار"ی داشتم یا قالی زندگیم رو خودم میبافتم
یا زندگیم رو به"دار"می آویختم
خلاصه بی"دار"بی"دار"م
بیا آخرین شاهکارت را ببین مجسمه ای با چشمان باز
خیره به دور دست شاید شرق شاید غرب
مبهوت یک شکست
مغلوب یک اتفاق
مصلوب یک عشق
مفعول یک تاوان
خرده هایش را باد میبرد و او فقط خاطره هایش را محکم بغل گرفته
بیا آخرین شاهکارت را ببین مجسمه ای ساخته ای به نام من
روزی با یکی از افراد که به صورت ظاهر ، چهرهی مقدس مآبانه داشت دربارهی ظهور امام زمان(عج)، صحبت می کردیم از جمله به ایشان گفتم ما باید مردم را به یاد امام زمان(عج) بیندازیم و برای فرج آن حضرت دعا کنیم.
او دست خود را روی گلویش نهاد و گفت: امام زمان بیاید و سرما را بزند؟(العیاذ بالله) من خیلی دلشکسته شدم و بغض گلویم را گرفت و با حالت گریه به منزل رفتم و در مظلومیت امام زمان(عج) اشک زیادی ریختم و حتی غذا هم نتوانستم بخورم.
به نقل از کتاب راهی بسوی نور
در تفحص شهدا ،دفتر چه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
*سجده نماز ظهر طولانی نبود
*زیاد خندیدم
*هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد...