چه صدائيست که پيچيده در اين جنگل مرگ ؟
چه کسي تيشه بر اين شاخه ي افتاده زمين مي کوبد؟
اين تبر مال تو نيست!دستها آن تو نيست !
تو چه محکم و چه کاري و چه با عشق و علاقه !
به من شاخه ي افتاده ي خشکيده تبر مي کوبي!
آي آرام بزن مي شکند عمق سکوت !
واي آرام بزن تا نکنم آه تو را جمع کن هر چه شکستي دل من !
هيزم خوبي شد! آتشي بردل من زن که ببيني
عشق هم مي سوزد !
خوب هم مي سوزد . . .
نظرات شما عزیزان:
بايد تا كجا فرياد زد؟؟؟
اين نفس
هر لحظه پرپر مي زند...
گرم گرم...
بي تاب بي تاب...
آنچنان
تو اگر بانگ برآري
همه چشم...
همه شوق
و همه جان...
سويت آيم به نياز...
به نماز...
بايد تا كجا فرياد زد؟؟؟
اين نفس
هر لحظه پرپر مي زند...
گرم گرم...
بي تاب بي تاب...
آنچنان
تو اگر بانگ برآري
همه چشم...
همه شوق
و همه جان...
سويت آيم به نياز...
به نماز...