صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
گاهی خواستن داغ بزرگی است که تا ابد بر دلت می ماند...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
ﮐﻞ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺪﻧﺶ ﺍﺯ ﮐﻞ ﮐﺎﺭﺍﯼ ﺑﺪ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺨﺺ ...!!!
ﺣﺎﻻ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ... ؟؟؟؟؟
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﭼﻪ
ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﻢ ...!؟
ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻮﻡ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺑﻐﺾ
ﮔﻠﻮﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺷﮑﻢ ﺟﻠﻮ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﺩ ....! ؟
ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ
ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺶ
ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ ....! ؟
ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻻﻣﺼﺐ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻫﺎ ﺍﯾﻦ
ﺁﺩﻡ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﺒﺖ
ﻧﺪﯾﺪﻩ ...! ؟
ﺍﯾﻦ ﻣﻐﺰ کوفتی ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﯿﻠﯽ
ﭼﯿﺰﺍ ﮔﺬﺷﺘﻪ ...! ؟
ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺟﻮﻭﻧﯿﺸﻮ
ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ
ﺍﺻﻼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ...! ؟
ﺍﯾﻦ ﻻﻣﺼﺒﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺩوﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻱ
ﺭﯾﻪ ﻫﺎﺵ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﮐﻢ
ﻟﻄﻔﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﺷﻮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺷﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﮐﻨﻪ ...!؟
فكر نكنم ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺸﻪ ...!!! ؟؟
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
بغــض سـنگـین مــرا دیوار میفــهمـد فقطـــ
جنگــجوی خسـته از پیــکار میفهــمد فقطــ
زندگـی بعد از تو را آن بیگناهی کـه تنــش
نیمه جان ماندست روی دار میفهـمد فقطــ
سعـی کردم بهترین باشم ... نشـد درد مرا
غنچه ی پژمرده در گلـزار می فهمد فقطــ
غـیر لیـلا رنج مجنون را نمـی فهمـد کسـی
آنچه آمد بر ســرم را یار می فهــمد فقطــ
ای گلم هر کس که محوت شد مرا تحقیر کرد
حس عاشـق بودنم را خـار می فهـــمد فقطـــ
حــرف بســـیار اما هیچــکس همدرد نیســت
جــای خــالی تورا سیــگار می فــهمد فقطــ
حــرف دکــتــر ها قبول ارام میــگــیرم ولــی
حرف یک بیـــمار را بیــمار میفهـــمد فقطـــ
تشنـــه یک لحـــظه دیدار تــوام ،حــال مـــرا
روزه داری لحظه ی افــطار میفهــمد فقطـــ
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
خــدايـــــا؟؟؟
حــواســـت هـســـــت؟؟؟
صـــدای هق هق گـــريــــه هـــام از هـمــــون گـلـــــويـــی مـيـــاد کـــه
تــــو از رگــــش بـــه مــــــن نـــزديـــکـتـــــری
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
یک نفر پشت سرت هست
آماده است تا که کمی پای تو لغزش گیرد …
و اگر قرار شود که بیفتی به روی زمین ، آنجاست که نگهت خواهد داشت …
همیشه از سایه هم نزدیکتر به تو !
نور هم که قطع شود ، حضورش پر رنگتر خواهد شد !
.
.
خدایا ….
یا نوری بیفکن ، یا توری …
ماهی کوچکــت از تاریکی این اقیانوس می ترســـــد !
.
.
.
خدایا ما را ببخش بخاطر همه درهایی که زدیم،
و هیچکدام خانه تو نبود…
.
.
.
خدا هر وقت تنها می مونم به تو پناه میارم
دریغ از اینکه یادم نبود تا حالا تنهام نذاشتی
.
.
.
خدا را دوست بدار
حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی . . .
.
.
.
خداوندا !
خسته ام !
از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاک…
بارانی بفرست چتر گناه را دور انداخته ام !
.
.
.هر صبح،
پلکهایت،
سطر اول همیشه این است:
“خدا همیشه با ماست”
پس بخوانش با لبخند…
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپاخورده رنجور
منم دشنام پست افرینش ، نغمه ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم
همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
... من در پي ردّ تو كجا و تو كجايي
دنبال تودستم نرسيدهست به جايي
اي «بوده» كه مثل تو نبودهست، نگوهست
اي «رفته» كه در قلب مني گر چه نيايي
اين عشق زمينيست كه آغاز صعود است
پابند «هوس» نيستم اي عشق «هوايي»
قدر تني از پيرهني فاصله داريم
واي از تو چه سخت است همين قدر جدايي
اي قطب كشانندهي پرجاذبه، ديگر
وقت است دل آهنيام را بربايي*
گفتي و نديدي و شنيدي و نديدم
دشنام و جفايي و دعايي و وفايي
يك عالمه راه آمدهام با تو و يك بار
بد نيست تو هم با من اگر راه بيايي
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
گوشه ی صحن دم عید دلم می لرزد
من و یک عالمه تردید، دلم می لرزد
بادی از سمت حرم قصد وزیدن دارد
بی سبب نیست که چون بید دلم می لرزد
لرزه افتاده به جان در و دیوار ولی
زلزله نیست، نترسید! دلم می لرزد...
می روم سمت حرم دست به سینه اینبار
دو قدم مانده به خورشید دلم می لرزد
هرچه از زائر خود دل ببری میچسبد
چقدر در حرمت دربه دری میچسبد
چقَدَر در حرمت مست زیاد است ببین
چقَدَر دور و برت دست زیاد است، ببین
زائرانت به کرامات تو عادت دارند
همه یک جور به این خانه ارادت دارند
یک نفر پول، یکی اشک، یکی انگشتر
از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر
روزهامان همگی با کَرَمت می چرخند
زائرانت چقدر با عظمت می چرخند
ابر و باد و مه و خورشید همه رقص کنان
چند قرن است که زیر علمت می چرخند
تا قدم رنجه کنی بر سر ما یک عمر است
چشم هامان به هوای قدمت می چرخند
حاجیانی که به حج رفتنشان جور نشد
چه غریبانه به دور حرمت می چرخند
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم
یار در مشهد و ما گرد جهان می گشتیم
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامو به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را
از نگاهش می توان خواند
بچه ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭقتي ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ... ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !! ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ... ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ... ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ... ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ... ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ... ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!! ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ... ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ... ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!! ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ... ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ !!! ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
آدمک آخردنیاست بخند...
آدمک عشق همین جاست بخند...
دسته خطی که توراعاشق کرد...
شوخی کاغذی ماست بخند...
آدمک خرنشوی گریه کنی...
کل دنیا سراب است بخند...
آن خدایی که بزرگش خواندی...
به خدامثل توتنهاست بخند...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
چارلی چاپلین میگه: آخر هر چیزی خوبه ، اگه خوب نشد ... هنوز به آخرش نرسیدی ....
صبر کن
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
به کلاغ ها زیر میزی داده ام قصه ام را زودترتمام کنند...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
بغـضـــــت را هيـچ آهنـگي نشـکنــدجز صدايِ کســــــــــي که ديــــگر نیست!
سلام مادر بزرگ کاش زنده بودی و میدیدی ... که بالاخره بزرگترین آرزوی دوران کودکی ام برآورده شده است ... بدترین آرزویی را میگویم که یک کودک میتواند آرزو کند : " بزرگ شدن ... "
امروز سالگرد توست
چيزي براي گفتن ندارم !!!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
چه صدائيست که پيچيده در اين جنگل مرگ ؟
چه کسي تيشه بر اين شاخه ي افتاده زمين مي کوبد؟
اين تبر مال تو نيست!دستها آن تو نيست !
تو چه محکم و چه کاري و چه با عشق و علاقه !
به من شاخه ي افتاده ي خشکيده تبر مي کوبي!
آي آرام بزن مي شکند عمق سکوت !
واي آرام بزن تا نکنم آه تو را جمع کن هر چه شکستي دل من !
هيزم خوبي شد! آتشي بردل من زن که ببيني
عشق هم مي سوزد !
خوب هم مي سوزد . . .
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
خدایا
به دل نگیر اگر گاهی
"زبانم" از شکرت باز می ایستد
تقصیری ندارد...
" قاصر " است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت!
در دلم اما همیشه...
ذکر خیرت جاریست
من برای بندگی تو هزار ویک دلیل می خواهم
ممنونم که بی چون وچرا برایم خدایی می کنی.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
پســـر : می شـــه شمـــاره بدی؟
دختــــر : 17 _ 32 ....
پســـر : این چـــه نوع شمـــــاره ایه دیگه
دختــــر : قــــرآن ســـوره 17 آیه 32 : وَلَا تَقْــــرَبُــــوا الـــــــزِّنَا
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
بـاید روی ِ خودمـان کار کُنیـم ! خودی که برای ِ خُـدا نباشـد .. بی خودی سـت !
مُراقـب "بار ِ آخر"هایی باشیم که .. بار ِ آخرتمـان را زیاد می کُنـد .. !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
ای کاش انسانها؛
همان قدر که از ارتفاع می ترسیدند؛
کمی هم از پستی هراس داشتند ...!
در این شهر صدای پای مردمی است؛
که همچنان که تو را می بوسند؛
طناب دار تو را می بافند؛
مردمی که صادقانه دروغ می گویند؛
و خالصانه به تو خیانت می کنند؛
در این شهر هر چه تنهاتر باشی؛ پیروزتری ...
«دکتر علی شریعتی»
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
ای خدای یوسف؛
برای اینکه دل بر زلیخای وسوسه نسپاریم؛
به جلوه ای از جمال تو محتاجیم ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
من که تصویری ندارم درنگاه هیچکس/خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من/ تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس
بهترین تقدیر گلها چیدن و پژمردن است/سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
مثل باران بمب ميبارد ولي
نخلها دلبسته بر آل علي
مثل باران بمب را باور كنيد
چند روزي زير باران سر كنيد
باز باران بيترانه ميرسد
بمبهاي بيبهانه ميرسد
باز ميبارد به سربازان مرگ
باز ميريزد از آن بالا تگرگ
باز آشوبي است در روي زمين
باز خمپاره، مسلسل تانك مين
نخلهاي تشنه سرگردان باد
زنده ميري را كسي يادم نداد
پايبند نخل و زيتونيم ما
تا ابد همسايه خونيم ما
خون ما نخلي دلاور ميشود
صبر كن ايام غم سر ميشود
ميرسد مردي مبارك پي ز راه
ميزند شمشير او پشت گناه
غزه را، چشمش چراغان ميكند
يك نظر بر خلق افغان ميكند
بر همه عالم خروشش ميرسد
مينوازد نغمه ی چاووش ها
شاد باشيد اي زغم خاموشها
اي همه مظلومها شادي كنيد
اين قفس را رنگ آزادي كنيد
اي فلسطين اي فلسطين شاد باش
ميرسد شيرين بيا فرهاد باش
غزه شادي كن كه ميآيد بهار
گل ببار و گل ببار و گل بباد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
خـُבآیـآ ...
آغــوشـَت رآ امشـَب بـہ مـَن مـے בَهـے ؟
بـَرآے گـُفـتـَن ... چیــزے نـَבآرَم
امـآ بـَرآے شـنـُفـتـَنِ حـَرف هـآے تـو ... گـوش بسـیآر
.مـے شـَوَב مـَن بـُغـض كـُنـَم ..
تـو بگــویـے : مـَگـَر خـُבآیـَت نـَبآشـَב كـہ اینگـونـہ بـُغـض كـُنـے
مـے شـَوَב مـَن بـگــویـَ ـم خـُבآیـآ ...؟
تـو بگــویـے : جـآنِ دِل ...
مـے شـَوَב بیـآیــے ؟
تــَــــــمـَــــــــــنـ ـــــآ مـے كـُنـَ ـم ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
این دردنوشته ها
نه دلنشین اند نه زیبا
یک مشت حرف زخم خورده اند
که بغض دارند....
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
دیــگر از آن همه شیطــنت و شلوغی خبــری نیست
انقدر بخـــاطر ضبدرهای جلوی اسمم چوب روزگــار را خوردم
که تبـــدیل شـدم به ساکــــــــــت ترین شاگـــــرد کلاس زنـــدگی